شعر در مورد ذوالجناح

شعر در مورد ذوالجناح,شعر درباره ذوالجناح,شعر ترکی درمورد ذوالجناح,شعری در وصف ذوالجناح,شعر ذوالجناح,شعر ای ذوالجناح با وفا,شعر درباره ذوالجناح,شعر در مورد ذوالجناح,شعر ذوالجناح امام حسین,شعر نه ذوالجناح,شعر برای ذوالجناح,شعر از ذوالجناح,شعر اشک ذوالجناح,شعر بازگشت ذوالجناح,شعر ترکی درمورد ذوالجناح

شعر در مورد ذوالجناح 

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد ذوالجناح برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

عصر عاشورا کنار خیمه‌های سوخته

ذوالجناحی ماند با یال‌ رهای سوخته

ذوالجناح آمد و آیینه زخم است تنش

هر چه آیینه به قربان چنین آمدنش

آنقدر از بی‌کسی بر سنگ‌ها کوبید سر

تا که داد آخر به رسم عاشقان جان ذوالجناح

شعر کمک , شعر در مورد کمک , شعر درباره کمک , شعر در وصف کمک

شعر در مورد ذوالجناح

جوشنی از زخم بر تن اشک افشان ذوالجناح

بازگشت آشفته یال از گرد میدان ذوالجناح

تا برد از قتلگاه گل خبر بر خیمه ها

یال را تر کرد با خون شهیدان ذوالجناح

تا کنار خیمه های منتظر خود را رساند

حلقه ای را دید گرد خویش گریان ذوالجناح

حلقه زد بر دور مرکب اهلبیت سوگوار

اشکباران اهلبیت و اشکریزان ذوالجناح

زینب آمد از میان خیمه بیرون با شتاب

دید بر گشته است بی صاحب ز میدان ذوالجناح

گیسوان خویش را آغشته با خون کرده بود

تا ببندد با حسین اینگونه پیمان ذوالجناح

پرسش از حال برادر کرد اما در جواب

ریخت تنها از دو چشمش خون غلطان ذوالجناح

کودکی پرسید بابا کو جوابی چون نداشت

کرد یال خویش در پاسخ پریشان ذوالجناح

گاه میسایید سم بر سنگ گاه از همدلی

نرم می بوئید روی و موی طفلان ذوالجناح

برده اند اسپان نجابت را همه از او به ارث

گرچه حیوان بود اما داشت وجدان ذوالجناح

بود حیوان لیک تا آخر به میدان ایستاد

تا دهد درس فدا کاری به انسان ذوالجناح

بود حیوان لیک در میدان ایثار و شرف

گوی سبقت برده بود از انس و از جان ذوالجناح

بود حیوان لیک در رتبت فراتر زآدمی  

اولین حیوان که خورد از آب حیوان ذوالجناح

کاش من جای تو میبودم در آن ظهر غریب

ای غبار سم تو کحل دو چشمان ذوالجناح

شعر مردانگی , شعر در مورد مردانگی , شعر درباره مردانگی , شعر در وصف مردانگی

شعر درباره ذوالجناح

دلخسته و بی قرار برمی گردد

در هاله ای از غبار برمی گردد

دلهای زنان و کودکان می لرزد

چون اسب تو بی سوار برمی گردد

شعر غربت , شعر در مورد غربت , شعر درباره غربت , شعر در وصف غربت

شعر ترکی درمورد ذوالجناح

این شیهه ی ذوالجناح است ، می پیچد از سوی صحرا

سم ضربه هایش پیاپی ، آشفته گیسوی صحرا

این شیهه ی ذوالجناح آه،توفانی از شن به پا کرد

می پیچد آیات ظلمت ، تشباد و هوهوی صحرا

شعر هدف , شعر در مورد هدف , شعر درباره هدف , شعر در وصف هدف

شعری در وصف ذوالجناح

بر یالش از خون خورشید ، روئیده عرش ستاره

هفتاد و دو کهکشان سوخت ، در آن هیا هوی صحرا

بر نیزه ناگاه خورشید ، زلف شلالش تکان خورد

سرخ از گناه زمین ماه ، – فانوس کم سوی صحرا –

شعر گرگ , شعر در مورد گرگ , شعر درباره گرگ , شعر در وصف گرگ

شعر ذوالجناح

دنباله ی کاروان دید ، خم شد زمین سخت لرزید

بوسید یاس کبودی ، بر روی زانوی صحرا

بر نیزه چشمش چه زیبا ، بر کفتران نوحه می خواند

آهسته دنبال می کرد ، رد پرستوی صحرا

شعر جهالت , شعر در مورد جهالت , شعر درباره جهالت , شعر در وصف جهالت

شعر ای ذوالجناح با وفا

ماندند مات گلویت ، الله اکبر ! چه خواندی

عطر کدام آیه ی عشق ، آمیخت با بوی صحرا ؟!

گرگان دشت شقاوت ، منزل به منزل رمیدند

قرآن چشمت درخشید ، تا از فراسوی صحرا

شعر پرسپولیس , شعر در مورد پرسپولیس , شعر درباره پرسپولیس , شعر در وصف پرسپولیس

شعر درباره ذوالجناح

می رسد از دور اسبی با نگاه غرق خونی

می رسد از دور با زین و یراق واژگونی

مشک های با وضویی اشک های بی عمویی

دست های با شکوهی خیمه های بی ستونی

شعر پرنده , شعر در مورد پرنده , شعر درباره پرنده , شعر در وصف پرنده

شعر در مورد ذوالجناح

ساروان آهسته ران آرام جانم رفت آری

وه چه لیلایی چه مجنونی چه جانی چه جنونی

تو امام کاف و نونی، کاف ها یا عین صادی

آتشی در خیمه افتاده است؛ قل یا نارُ کونی…

شعر خنده , شعر در مورد خنده , شعر درباره خنده , شعر در وصف خنده

شعر ذوالجناح امام حسین

ای گلوی یار، حرفی… ای گلوی یار، آهی…

ای گلوی یار،چیزی… ای گلوی یار چونی

شعر خواب , شعر در مورد خواب , شعر درباره خواب , شعر در وصف خواب

شعر نه ذوالجناح

در راه ماند ست

یک اسب زیبا

سرگشته ،حیران

تنهای تنها

در پیش چشمش

دنیا پر از مه

او با چه رویی

آید به خیمه

از دوری ات ای

تنها امیرم

یک گوشه از غم

باید بمیرم

غمگین تر شد

چشمان افلاک

یک اسب زیبا

افتاده بر خاک 

شعر هجران , شعر در مورد هجران , شعر درباره هجران , شعر در وصف هجران

شعر برای ذوالجناح

شن بود و باد، قافله بود و غبار بود

آن سوی دشت، حادثه، چشم‌انتظار بود

فرصت نداشت جامه نیلی به تن کند

خورشید، سر برهنه، لب کوهسار بود

شعر استقلال , شعر در مورد استقلال , شعر درباره استقلال , شعر در وصف استقلال

شعر از ذوالجناح

گویی به پیشواز نزول فرشته‌ها

صحرا پر از ستاره دنباله‌دار بود

می‌سوخت در کویر، عطشناک و روزه‌دار

نخلی که از رسول خدا، یادگار بود

شعر سربازی , شعر در مورد سربازی , شعر درباره سربازی , شعر در وصف سربازی

شعر اشک ذوالجناح

نخلی که از میان هزاران هزار فصل

شیواترین مقدمه نوبهار بود

شن بود و باد، نخلِ شقایق‌تبار عشق

تندیسِ واژگون شده‌ای در غبار بود

شعر چوپان , شعر در مورد چوپان , شعر درباره چوپان , شعر در وصف چوپان

شعر بازگشت ذوالجناح

می‌آمد از غبار، غم‌آلود و شرمسار

آشفته یال، و شیهه‌زن و بی‌قرار بود

بیرون دویده دختر زهرا ز خمیه‌ها

برگشته بود اسب، ولی بی‌سوار بود!

شعر همسر , شعر در مورد همسر , شعر درباره همسر , شعر در وصف همسر

شعر ترکی درمورد ذوالجناح

می آید از سمتِ مغرب اسبی که تنهای تنهاست

تصویرِ مردی که رفته ست در چشم‌هایش هویداست

یالش که همزاد موج است دارد فراز و فرودی

امّا فرازی که بشکوه، امّا فرودی که زیباست

شعر فوتبال , شعر در مورد فوتبال , شعر درباره فوتبال , شعر در وصف فوتبال

شعر در مورد ذوالجناح

در عمق یادش نهفته ست خشمی که پایان ندارد

در زیر خاکستر او گل‌های آتش شکوفاست

در جانِ او ریشه کرده ست عشقی که زخمی ترین است

زخمی که از جنس گودال امّا به ژرفای دریاست

شعر آزادی , شعر در مورد آزادی , شعر درباره آزادی , شعر در وصف آزادی

شعر درباره ذوالجناح

داغی که از جنس لاله ست در چشم اشکش شکفته ست

یا سرکشی‌های آتش در آب و آیینه پیداست

هم زین او واژگون است هم یال او غرق خون است

جایی که باید بیفتد از پای زینب همین جاست

شعر حسادت , شعر در مورد حسادت , شعر درباره حسادت , شعر در وصف حسادت

شعر ترکی درمورد ذوالجناح

دارد زبان نگاهش با خود سلام و پیامی

گویی سلامش که زینب امّا پیامش به دنیاست:

از پا سوار من افتاد، تا آنکه مردی بتازد

در صحنه‌های ی که امروز، در صحنه‌های ی که فرداست

این اسب بی‌صاحب انگار در انتظار سواری ست

تا کاروان را براند در امتدادی که پیداست

شعر حال خوش , شعر در مورد حال خوش , شعر درباره حال خوش , شعر در وصف حال خوش

شعری در وصف ذوالجناح

خورشید اذان می گوید با حنجره ای خون آلود

وا کرده به روی عالم ، گل پنجره ای خون آلود

ازمشرق نیزه تابید صبحی که به رنگ گل بود

آئینه دلان گرد او، دردایره ای خون آلود

شعر غروب , شعر در مورد غروب , شعر درباره غروب , شعر در وصف غروب

شعر ذوالجناح

اسبی که دوبالش درجنگ، پرپرشدو برخاک افتاد

می آید وخون می نالد ازخاطره ای خون آلود

امواج خروشان اشک باعشق زیارت کردند

هفتاد و دو دریا دل را درمقبره ای خون آلود

با یاد نمازسبزش درظهرعطش بارو زرد

خورشید اذان می گوید با حنجره ای خون آلود

شعر خدا , شعر در مورد خدا , شعر درباره خدا , شعر در وصف خدا

شعر ای ذوالجناح با وفا

چهره از خون خدا کردی خضاب ای ذوالجناح

چون شراره افتادهای در پیچ و تاب ای ذوالجناح

صیحه‌هایت الظّلیه، شیهه‌هایت یا حسین

هر نفس داری هزاران التهاب ای ذوالجناح

شعر فرزند , شعر در مورد فرزند , شعر درباره فرزند , شعر در وصف فرزند

شعر درباره ذوالجناح

ای بُراق تیر باران گشته در معراج خون

از چه بر تن زخم داری بی‌حساب ای ذوالجناح

فاش بر گو ماه زینب را کجا انداختی

در یم خون یا میان آفتاب ای ذوالجناح

شعر غرور , شعر در مورد غرور , شعر درباره غرور , شعر در وصف غرور

شعر در مورد ذوالجناح

گوش کن در قَلزم خون از گلوی خشک او

دمبدم آید صدای آب آب ای ذوالجناح

چهره از خاک و غبار کربلا پوشیده‌ای

یا ز خون صاحبت بستی نقاب ای ذوالجناح

شعر غم , شعر در مورد غم , شعر درباره غم , شعر در وصف غم

شعر ذوالجناح امام حسین

قلب ما را سوختی اینگونه سقایی مکن

کم بریز از چشم گریانت گلاب ای ذوالجناح

باز شو سوی منای خون خلیلم را بگو

خیمه‌ها زمزم شد از اشک رباب ای ذوالجناح

شعر حرف مفت , شعر در مورد حرف مفت , شعر درباره حرف مفت , شعر در وصف حرف مفت

شعر نه ذوالجناح

من ز سوز سینه خود با تو می‌گویم سخن

تو به اشک دیده میگویی جواب ای ذوالجناح

با وجود آنکه ریزد از دو چشمت سیل اشک

زانویت را خون گرفته تا رکاب ای ذوالجناح

شیهه‌هایت شعله‌های نظم (( میثم )) می‌شود

تا جهان را افکند در اضطراب ای ذوالجناح

شعر محبت , شعر در مورد محبت , شعر درباره محبت , شعر در وصف محبت

شعر برای ذوالجناح

می‏آید از نهایت تنهایی، یال بلند اسبِ رها در باد

این سرخ،  یالِ اسبِ پریشان است،  یا لحظه‏های خون و خدا در باد؟

می‏آید و هراس من از این است،  کاین قامت‏بلند چه خواهد شد

آن صبر باشکوه خدا،  زینب،  آیا هنوز مانده به جا در باد؟

شعر چشم , شعر در مورد چشم , شعر درباره چشم , شعر در وصف چشم

شعر از ذوالجناح

این چشم‏های ابری پا در زای،  طوفان عنقریبِ شگفتی را

در ‍ژرفنای پستی قومی تلخ،  خواهد نمود سخت به پا در باد

آشوب لحظه‏هاست که می‏بارد،  از خطبه‏های شعله‏ور  سرکش

اینک که مانده است‏به جا آری،  تنها صدا،  صداست صدا در باد

می‏آید و اگرچه نمی‏دانم سنگینی غرامت این غم را

می‏آید و درست نمی‏دانم درد از کجاست تا به کجا در باد

شعر افغانستان , شعر در مورد افغانستان , شعر درباره افغانستان , شعر در وصف افغانستان

شعر اشک ذوالجناح

نسیم دستان او

تا می پیچه تو یالم

از این که اسب اویم من به خودم می بالم

کسی تو دنیا اسبی شبیه من ندیده

اسبی زمن قشنگ تر خدا نیافریده

وقتی امام سوم می خواس بره به میدان

دیدم که اهل خیمه پر یشونن پریشون

حلقه زدن به دورم شبیه حلقه ی اشک

دست یکی به گردن به دست دیگری مشک

از چشماشون پیدا بود

تشنگی والتماس

رو یال من می ریختن دونه به دونه الماس

یکی به پایم افتاد یکی به روی زینم

در اون میون می گریید سوار نازنینم

امام سوار من شد بدون یار ویاور

رفتم به سوی میدان به جنگی نابرابر

غروب کربلا من زخمی وتنها شدم

اسبی بدون صاحب رها تو صحرا شدم

در کربلا به پای بود غوغائی توی خیمه

روم نمی شد بی سوار برم به سوی خیمه

از اون زمون بچه ها

خیلی سالا گذشته

سوار نازنینم رفته وبرنگشته

منتظرم که یک روز فرزند صاحب من

حضرت مهدی بیاد

بریم به جنگ دشمن

شعر مهربانی , شعر در مورد مهربانی , شعر درباره مهربانی , شعر در وصف مهربانی

شعر بازگشت ذوالجناح

اسب امام حسینم یه اسب تند وتیزم

به من میگن ذوالجناح پیش همه عزیزم

کسی به غیر از امام سوار من نمیشه

محبتش تو قلبم خیلی دونده ریشه

تو چشمای درشتم یه آسمون ستاره س

تو سینه ی من اما یه قلب پاره پاره س

چشمای من به رنگ آسمون کربلاست

اشکای من برای تشنگی بچه هاست

وقتی امام پیشمه ساکت وسر به زیرم

وقتیکه نیست کنارم تنها وگوشه گیرم

امام حسینو بردم سوار خود به میدان

تا که امام بجنگه با دشمنای اسلام

شعر ماه , شعر در مورد ماه , شعر درباره ماه , شعر در وصف ماه

شعر ترکی درمورد ذوالجناح

بر زمین کوبید سم اما سوارش برنخاست

شیهه زد لیکن امیر کارزارش برنخاست

شعله ور شد در جنون خشم و بهت خود ولی

راکبش آن مهربان، آن غمگسارش برنخاست

شعر مسافرت , شعر در مورد مسافرت , شعر درباره مسافرت , شعر در وصف مسافرت

شعر در مورد ذوالجناح

پیکرش شد جنگلی از شاخسار نیزه آه!

جز گل زخم دمادم از بهارش برنخاست

لحظه ای آسود در خواب چمنزار بهشت

کرکس درد از تن گلگون خارش برنخاست

شعر حجاب , شعر در مورد حجاب , شعر درباره حجاب , شعر در وصف حجاب

شعر درباره ذوالجناح

مثل یک ابر سپید اما سترون در افق

هیچ جز آهی ز جان دردبارش برنخاست

جوی رگ هایش تهی چون گشت زیر پای مرد

زانوان خم کرد و دیگر از کنارش برنخاست

شعر امام حسن عسکری , شعر در مورد امام حسن عسکری , شعر درباره امام حسن عسکری , شعر در وصف امام حسن عسکری

شعر ترکی درمورد ذوالجناح

کاش بودم من فداى ذوالجناح

یا غبار زیر پاى ذوالجناح

نزد حق دارد مقامى بس عظیم  

راکب دیر آشناى ذو الجناح

مانده کلّ آدمیت در شگفت  

از شعور و از وفاى ذو الجناح

شعر حضرت مهدی , شعر در مورد حضرت مهدی , شعر درباره حضرت مهدی , شعر در وصف حضرت مهدی

شعری در وصف ذوالجناح

قرب اشک مرکب خون خدا  

کس نداند جز خداى ذوالجناح

اشک عاشورائیان مخلوط شد  

با غم حزن و بکاى ذو الجناح

شعر آب , شعر در مورد آب , شعر درباره آب , شعر در وصف آب

شعر ذوالجناح

تا سوز عطش فاجعه بار آمده است

دریای فرات شرمسار آمده است

با شیهه درد، ذوالجناح است مگر

کز مقتل عشق بی سوار آمده است

شعر تشکر , شعر در مورد تشکر , شعر درباره تشکر , شعر در وصف تشکر

 

شعر ای ذوالجناح با وفا

ذوالجناح آمده پا تا به سرش خونین است

اشک می ریزد و چشمان ترش خونین است

ذوالجناح آمده سر را به زمین می کوبد

همه ی دشت میان نظرش خونین است

شعر نیمه شعبان , شعر در مورد نیمه شعبان , شعر درباره نیمه شعبان , شعر در وصف نیمه شعبان

شعر درباره ذوالجناح

ذوالجناح آمده از شاه خبر آورده

به نظر می رسد اما خبرش خونین است

ذوالجناحا پدرم کو؟ تو چرا تنهایی؟

چه خبر بوده؟ چرا پس سپرش خونین است؟

شعر عروس و داماد , شعر در مورد عروس و داماد , شعر درباره عروس و داماد , شعر در وصف عروس و داماد

شعر در مورد ذوالجناح

(ای فرس با تو چه رخ داده که خود باخته ای؟)

نکند شاه تو افتاده، سرش خونین است

با نگاهی که پدر لحظه آخر می کرد

عمه ام گفت که دیگر سفرش خونین است

شعر خوشبختی , شعر در مورد خوشبختی , شعر درباره خوشبختی , شعر در وصف خوشبختی

شعر ذوالجناح امام حسین

اسب لنگان لنگان و خون چکان،

اما بیقرار،

به سمت خیمه خالی خورشید خود را می‌کشید

شعر قهوه , شعر در مورد قهوه , شعر درباره قهوه , شعر در وصف قهوه

شعر نه ذوالجناح

همه از خیمه ها بیرون دویدند

ولی سالار زینب(س) را ندیدند

برون از قتلگه، بی راکب آمد

به سوی خیمه ای، بی صاحب آمد

شعر قضاوت , شعر در مورد قضاوت , شعر درباره قضاوت , شعر در وصف قضاوت

شعر برای ذوالجناح

یکی گفتا فرس کو نور عینم

غریب کربلا بابا حسینم

یکی از غم، گریبان چاک می کرد

یکی خونش، به گیسو پاک می کرد

شعر معلم , شعر در مورد معلم , شعر درباره معلم , شعر در وصف معلم

شعر از ذوالجناح

یکی پوشاند، ز اشک خود زمین را

یکی بر پشت، برگرداند زین را

چراغ محفل طاها، سکینه(س)

دو دست، از شدّت غم زد به سینه

شعر دی ماه , شعر در مورد دی ماه , شعر درباره دی ماه , شعر در وصف دی ماه

شعر اشک ذوالجناح

که ای گم کرده راکب، راکبت کو؟

چرا صاحب نداری، صاحبت کو؟

چرا از تیر دشمن، شسته بالت

چرا خون خدا، ریزد ز یالت

شعر زمستان , شعر در مورد زمستان , شعر درباره زمستان , شعر در وصف زمستان

شعر بازگشت ذوالجناح

بگو ای پیکرت، گردیده صد چاک

امید ما، کجا افتاده در خاک؟

تو صورت شسته ای، از خون مظلوم

مرا دیگر، یتیمی گشت معلوم

شعر سیزده بدر , شعر در مورد سیزده بدر , شعر درباره سیزده بدر , شعر در وصف سیزده بدر

شعر ترکی درمورد ذوالجناح

تو که، آتش فرو ریزی ز سینه

بگو از راکب خود، با سکینه(س)

چو خنجر، بر گلوی او نهادند

به آن لب تشنه، آیا آب دادند؟

شعر ذات خراب , شعر در مورد ذات خراب , شعر درباره ذات خراب , شعر در وصف ذات خراب

شعر در مورد ذوالجناح

اینان که طبل خاتمه جنگ می زنند

دیگر چرا به خیمه ما سنگ می زنند؟

باران تیر و حمله غارت شروع شد

نقشی دگر ز ننگ در این جنگ می زنند

 شعر رمضان , شعر در مورد رمضان , شعر درباره رمضان , شعر در وصف رمضان

شعر درباره ذوالجناح

با تیشه جهالت و ظلم و عناد شان

بر ریشه عدالت و فرهنگ می زنند

تا نام حق دگر پس از این نشنود کسی

آتش به بال مرغ شب آهنگ می زنند

 شعر جنگ , شعر در مورد جنگ , شعر درباره جنگ , شعر در وصف جنگ

شعر ترکی درمورد ذوالجناح

غفلت نگر که نعره مستی و بی غمی

پیش امام خسته و دلتنگ می زنند

غارتگران درون خیامند وکودکان

از ترسشان به دامن من چنگ می زنند

 شعر قرآن , شعر در مورد قرآن , شعر درباره قرآن , شعر در وصف قرآن

شعری در وصف ذوالجناح

بر چهره های خسته و مات و پریده رنگ

با سیلی خشونتشان رنگ می زنند

قلب (حسان) به یاد اسیران کربلاست

در هر کجا که قافله ها زنگ می زنند

شعر صبر , شعر در مورد صبر , شعر درباره صبر , شعر در وصف صبر

شعر ذوالجناح

ای یادگار مادر

آهسته رو برادر

رهمی به حال خواهر

ای نور هر دو عین من

مهلا مهلا حسین من

یابن الزهرا حسین من

شعر ضامن آهو , شعر در مورد ضامن آهو , شعر درباره ضامن آهو , شعر در وصف ضامن آهو

شعر ای ذوالجناح با وفا

ای آیه های قرآن

ای تشته لب حسین جان

تنها مرو به میدان

ای ماه عالمین من

مهلا مهلا حسین من

یابن الزهرا حسین من

شعر نفاق , شعر در مورد نفاق , شعر درباره نفاق , شعر در وصف نفاق

شعر درباره ذوالجناح

گشته آئینه ی، عرشِ حق سرنگون

ماه زهرا شده، غرق دریای خون

شعر کنار هم بودن , شعر در مورد کنار هم بودن , شعر درباره کنار هم بودن , شعر در وصف کنار هم بودن

شعر در مورد ذوالجناح

پسر فاطمه، گفت و با سوز و آه

گشته معراجِ من، گودی قتلگاه

شعر ضایع شدن , شعر در مورد ضایع شدن , شعر درباره ضایع شدن , شعر در وصف ضایع شدن

شعر ذوالجناح امام حسین

یارب امشب قَسَم، به شهِ اولیا

کن نصیبِ همه، سفر کربلا

شعر راستگویی , شعر در مورد راستگویی , شعر درباره راستگویی , شعر در وصف راستگویی

شعر نه ذوالجناح

من مگر کمتر ز تیغ و خنجرم

می زنم بوسه به حلقت دلبرم

بوسه گاه مصطفی بوسیدنی است

یاس حلقومت اخا بوئیدنی است

شعر ایران , شعر در مورد ایران , شعر درباره ایران , شعر در وصف ایران

شعر برای ذوالجناح

نیزه و پهلوی تو ای وای من

دست شمر و موی تو ای وای من

فکر طفلانت نباش ای مهربان

من بلا گردانشان هستم به جان

شعر نوروز , شعر در مورد نوروز , شعر درباره نوروز , شعر در وصف نوروز

شعر از ذوالجناح

یا اخا دلواپس خواهر مباش

بی قرار پوشش و معجر مباش

تو به فکر یک کفن باش ای حسین

درپی یک پیروهن باش ای حسین

شعر ظلم و ستم , شعر در مورد ظلم و ستم , شعر درباره ظلم و ستم , شعر در وصف ظلم و ستم

شعر اشک ذوالجناح

نرفته از نظرم ذوالجناح بر میگشت

که رفته رفته صدایت ضعیف تر میگشت

ز بس که بر بدنت زخم های کاری بود

که زخم ِ تازه اگر بود بی اثر میگشت

شعر بی وفایی , شعر در مورد بی وفایی , شعر درباره بی وفایی , شعر در وصف بی وفایی

شعر بازگشت ذوالجناح

در ازدحام حرامی و نیزه هایِ بلند

شکافِ زخم ِ تنت باز و بازتر میگشت

میان حلقه ی نامحرمان خودم دیدم

که شمر با سرت از قتلگاه بر میگشت

شعر نوزاد پسر , شعر در مورد نوزاد پسر , شعر درباره نوزاد پسر , شعر در وصف نوزاد پسر

شعر ترکی درمورد ذوالجناح

غروب بود و ربابَت میانِ آتش و دود

هنوز بین ِ مزاری پی ِ پسر میگشت

شعر امید , شعر در مورد امید , شعر درباره امید , شعر در وصف امید

شعر در مورد ذوالجناح

جنجال بود و…

لب تشنه ای درگوشه ی گودال بود و…

گودال بود و…

ازنیزه و شمشیر مالامال بود و…

می رفت بالا

تیغی که دست نفرت دجال بود و…

دجال بود و…

در زیر پایش پیکری پامال بود و…

از میهمانش

با سنگ زنها گرم ِ استقبال بود و…

« ای وای، ای وای»

ذکرلبان ِ مادری بدحال بود و…

شعر انتظار , شعر در مورد انتظار , شعر درباره انتظار , شعر در وصف انتظار

شعر درباره ذوالجناح

به من نگو برو از دور ِ قتلگاه برو

به من اشاره مکن سوی خیمه گاه برو

شکستگیِّ من از این دویدنم حاکی ست

شبیهِ صورت تو مویِ خواهرت خاکی ست

شعر انتقام , شعر در مورد انتقام , شعر درباره انتقام , شعر در وصف انتقام

شعر ترکی درمورد ذوالجناح

بگو چه کار کنم تا تو را خلاص کنم؟

به شمر رو بزنم یا که التماس کنم؟

بگو چه کار کنم دور ِ خیمه صف نکشند؟

به زور ِ نیزه تنت را به هر طرف نکشند

شعر اشک ریختن , شعر در مورد اشک ریختن , شعر درباره اشک ریختن , شعر در وصف اشک ریختن

شعری در وصف ذوالجناح

صدایِ خنده یِ کوفی، صدایِ خنده ی شمر

صدای بد دهنی کردنِ زننده ی شمر

صدای هلهله و بانگِ طبل می آید

صدای تق تق تعویض نعل می آید

ببین اراذل و اوباش کوفه آمده اند

برای روسری پاره پاره آمده اند

شعر پنجره , شعر در مورد پنجره , شعر درباره پنجره , شعر در وصف پنجره

شعر ذوالجناح

پیش من نیزه ها کم آوردند

به خدا سر نمیدهم به کسی

غیرت الله من خیالت جمع

من که معجر نمیدهم به کسی

شعر بی اعتنایی , شعر در مورد بی اعتنایی , شعر درباره بی اعتنایی , شعر در وصف بی اعتنایی

شعر ای ذوالجناح با وفا

تو اگر که اجازه بدهی

خویش را پهلویت می اندازم

اگر این چند تا عقب بروند

چادرم را رویت می اندازم

شعر پیری , شعر در مورد پیری , شعر درباره پیری , شعر در وصف پیری

شعر درباره ذوالجناح

چقدر میروند و می آیند

فرصت زخم بستن من نیست

آمدم درد و دل کنم با تو

جا برای نشستن من نیست

شعر باغ , شعر در مورد باغ , شعر درباره باغ , شعر در وصف باغ

شعر در مورد ذوالجناح

جلویش را بگیر تا بلکه

دستم از رو سرم بلند شود

تو که شمر را نمیکنی بیرون

پس بگو مادرم بلند شود

شعر رویا , شعر در مورد رویا , شعر درباره رویا , شعر در وصف رویا

شعر ذوالجناح امام حسین

هرکه گیرش نیامده نیزه

تکیه بر سنگ دامنش کرده

هم دیدند دخترت هم دید

شمر رخت تو را تنش کرده

شعر پدر و مادر , شعر در مورد پدر و مادر , شعر درباره پدر و مادر , شعر در وصف پدر و مادر

شعر نه ذوالجناح

تیر از بس که خورده بود حسین

بر تنش مثل پیرهن شده بود

نیزه هاشان تمام شد کم کم

موقع سنگ ریختن شده بود

شعر غذا , شعر در مورد غذا , شعر درباره غذا , شعر در وصف غذا

شعر برای ذوالجناح

نفسش بین راه بر میگشت

موقع دست و پا زدن شده بود

بودم اما جلو نمی رفتم

شمر آنقدر بد دهن شده بود

شعر بی وفایی , شعر در مورد بی وفایی , شعر درباره بی وفایی , شعر در وصف بی وفایی

شعر از ذوالجناح

تکه ای را ربود هر کس که

روبه رو با حسین ِمن شده بود

هرچه کردند رو به قبله نشد

یعنی آنقدر پاره تن شده بود

زیر انداز خانه های دهات

کفن شاه بی کفن شده بود

شعر امام حسن , شعر در مورد امام حسن , شعر در وصف امام حسن , شعر درباره امام حسن

شعر اشک ذوالجناح

می خواستم بلند شوم پا نداشتم

دستی برای خیزش از جا نداشتم

آواز تو می آمد از آن دورها : « گلی

گم کرده ام… » نه، من گل زیبا نداشتم

شعر کوچه , شعر در مورد کوچه , شعر درباره کوچه , شعر در وصف کوچه

شعر بازگشت ذوالجناح

پیراهنم که پاره شده، پیکرم کبود

دیگر نشانه های گلت را نداشتم

میخواستم ببینمت از بین تیغ ها

امّا چه سود؟ چشم تماشا نداشتم

شعر فکر کردن , شعر در مورد فکر کردن , شعر درباره فکر کردن , شعر در وصف فکر کردن

شعر ترکی درمورد ذوالجناح

آن¬قدر دل به چشم تو دادم که از تنم

یک قطعه در هوای تو پیدا نداشتم

در زیر تیغ ها و قدم ها و سنگ ها

دیگر شباهتی ، نه… ، به گل ها نداشتم

وقتی که آمدی و رسیدی به پیکرم

می خواستم بلند شوم… پا نداشتم

شعر فاصله , شعر در مورد فاصله , شعر درباره فاصله , شعر در وصف فاصله

شعر در مورد ذوالجناح

صبح تا عصر پیکر آورده

چه قدر جسم بی سر آورده

لیک با آنکه اصغر آورده

خستگی را زپا درآورده

شعر کعبه دل , شعر در مورد کعبه دل , شعر درباره کعبه دل , شعر در وصف کعبه دل

شعر درباره ذوالجناح

با همه تشنگی بی حدش

بست برسر عمامه جدش

شد قیامت چو راست شد قدش

سیلی از اشک و آه شد سدش

شعر تلاش و کوشش , شعر در مورد تلاش و کوشش , شعر درباره تلاش و کوشش , شعر در وصف تلاش و کوشش

شعر ترکی درمورد ذوالجناح

حرف تاراج را زدن سخت است

گریه مرد پیش زن سخت است

رفتن روح از بدن سخت است

از یتیمی خبر شدن سخت است

شعر فراق , شعر در مورد فراق , شعر درباره فراق , شعر در وصف فراق

شعری در وصف ذوالجناح

هم به لبهاش ذکر یارب داشت

هم انا بن العلی روی لب داشت

هم به دستش مهار مرکب داشت

هم به کف بند قلب زینب داشت

شعر فرشته , شعر در مورد فرشته , شعر درباره فرشته , شعر در وصف فرشته

شعر ذوالجناح

نگاه کردن اشک تو خواهرم سخت است

صبور باش که این حرف آخرم سخت است

دگر زمان جدایی شده، دعایم کن

سفر بدون تو ای یار و یاورم سخت است

شعر قدر نشناسی , شعر در مورد قدر نشناسی , شعر درباره قدر نشناسی , شعر در وصف قدر نشناسی

شعر ای ذوالجناح با وفا

مانند سایه از سرم ای تاج سر ، مرو

ما با هم آمدیم و تو بی همسفر ، مرو

تنها نه این که خواهر تو ، مادر توام

از رفتنت به خاطر من درگُذر ، مرو

شعر امام حسین , شعر در مورد امام حسین , شعر درباره امام حسین , شعر در وصف امام حسین

شعر درباره ذوالجناح

پــیل تن اســب چرا با رخ مــات آمده ای

شـاه را بــردی وتــنها زفــرات آمـــده ای

ای فــرس! قـافله سـالار تو کشــتند مگر؟

کـه تــو بــی قافــله وآتــش وآه آمــده ای

شه مارا مگر افکنده ای از پشت به خاک

عــذر جــویان زپــی عــفو گــناه آمــده ای

ما یــتیمان چــه کــنیم از الــم بی پــدری؟

بـدتر از بــی پدری ،دربدری،خون جگری

شعر امام سجاد , شعر در مورد امام سجاد , شعر درباره امام سجاد , شعر در وصف امام سجاد

شعر در مورد ذوالجناح

بنال ای دل! بنال که اربـعین شـد

که لرزان از غمش عرش برین شـد

بـــنـال ای دل! نـــوا نیـــنوا را

گلـــستان کـرده زینب کـربلا را

بــنـال ای دل ! نوای غــم رسیده

فــلک چون زیـنب کـبری نـدیده

شعر قدر یکدیگر را دانستن , شعر در مورد قدر یکدیگر را دانستن , شعر درباره قدر یکدیگر را دانستن , شعر در وصف قدر یکدیگر را دانستن

شعر ذوالجناح امام حسین

گفت آن شاه شهیدان که بلا شد سویم

با همین قافله ام راه فنا می پویم

دست همت ز سراب دو جهان می شویم

شور یعقوب کنان یوسف خود می جویم

شعر ماه خرداد , شعر در مورد ماه خرداد , شعر درباره ماه خرداد , شعر در وصف ماه خرداد

شعر نه ذوالجناح

خالق عشق و محبت یا حسین

ای قتیل دشت غربت یا حسین

ای گل صحرا نبرد فاطمه

ای صفای آل عصمت یا حسین

شعر در مورد ذوالجناح