شعر در مورد اسم وحید
شعر در مورد اسم وحید ,شعر درباره اسم وحید,شعر برای اسم وحید,شعر در باره اسم وحید,شعر با اسم وحید,شعر درمورد اسم وحید,شعر با کلمه وحید,شعر با کلمه ی وحید,شعری در مورد اسم وحید,شعری درباره اسم وحید,شعری برای اسم وحید,شعر درباره ی اسم وحید,شعر در مورد نام وحید,شعر برای نام وحید,شعر درباره نام وحید,شعر با نام وحید,شعر درمورد نام وحید
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اسم وحید برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
چون من خطر زدم به فراق از پی وحید
جان از پی وحید برآمد بدان خطر
شعر در مورد اسم وحید
یا وحیدالجمال نفسی وحید
یا عدیم المثال قلبی عدیم
شعر درباره اسم وحید
اصل ایمان هست شش چیزای وحید
باتوگویم گربدل خواهی شنید
شعر برای اسم وحید
جان عطارد از تپش خاطر وحید
چونان بسوخت کز فلک آبی نماندش
شعر در باره اسم وحید
جان وحید را به فلک برد ذو الجلال
تا هم فلک به جای عطارد نشاندش
شعر با اسم وحید
شد آشیانه وحدت مقام شهبازی
که از نشیمن کثرت وحید باز آمد
شعر درمورد اسم وحید
اول فطرت که پدید آمدی
از همه کس فرد و وحید آمدی
شعر با کلمه وحید
این جواب آن غزل صائب که می گوید وحید
بود با یوسف دل یعقوب فارغبال رفت
شعر با کلمه ی وحید
پیشتر می راند آن شاه وحید
ناگهان دراج بانکی در کشید
شعری در مورد اسم وحید
تافت نورش برجنید و بایزید
زآن سبب گشتند در عالم وحید
شعری درباره اسم وحید
اهل راز آن است کاید او وحید
خاتم ملک ولایت را بدید
شعری برای اسم وحید
ور از یگانگی فطرت آورم به زبان
که کرده واحد یکتا وحید دورانم
شعر درباره ی اسم وحید
وان سبک روح حلم پیشه که بود
در گران لنگری فرید و وحید
شعر در مورد نام وحید
گدائی درت ار (فیض) را شود روزی
وحید دهرم و بر هر دو کون پادشهم
شعر برای نام وحید
شد از آن باران یکی برقی پدید
زد شراری در دل مرد وحید
شعر درباره نام وحید
بنده زاده آن خداوند وحید
زاده از پشت جواری و عبید
شعر با نام وحید
زانک او را فاتحه خود می کشید
فاتحه در جر و دفع آمد وحید
شعر درمورد نام وحید
آفتاب ار چه در این دور فریدست و وحید
شرقیانند که او در صفشان آحادست
شعر در مورد اسم وحید
خنک آن دم که جمله اجزا را
بی ز ترکیب ها وحید کنند
شعر درباره اسم وحید
اول فطرت که پدید آمدی
از همه کس فرد و وحید آمدی
شعر برای اسم وحید
حیف و صدحیف از آن یگانه دهر
حیف و صدحیف از آن وحید زمان
شعر در باره اسم وحید
وحید ادریس عالم بود و لقمان جهان اما
چو مرگ آمد چه سودش داشت ادریسی و لقمانی
شعر با اسم وحید
روی من کاهی است خاکین کاش از خون گل شدی
تا به خون دل سر خاک وحید اندودمی
شعر درمورد اسم وحید
جمال شاه سخا بود و بود تاج سرم
وحید گنج هنر بود و بود عم به سرم
شعر با کلمه وحید
منم غریق غم و اندهان که در شب و روز
غم جمال برم و انده وحید خورم
شعر با کلمه ی وحید
حجه الحق عالم مطلق وحید الدین که هست
ملجا جان من و صدر من و استاد من
شعری در مورد اسم وحید
توئی که تای نداری وحید و فردی و یکتا
نبود غیر دو تائی نه جسم را و نه جانرا
شعری برای اسم وحید
درین وحدت سرا هر چشم دارد سرمه خاصی
حباب بحر وحدت چشم برگرد گنه دارد
شعری درباره اسم وحید
بنگر که مقیمان سراپرده وحدت
در دیر مغان همسبق مغبچگانند
شعر درباره ی اسم وحید
چرا خط پرکار وحدت نباشم
بگرد دل خویش گردیده بودم
شعر در مورد نام وحید
نه وحدت سرایم نه کثرت نوایم
فنایم فنایم فنایم فنایم
شعر برای نام وحید
نداند قدر وحدت هیچ سالک
اگر هنگامه کثرت نباشد
شعر درباره نام وحید
نور وحدت چو آشکار شود
متواری شود جهان ناچار
شعر با نام وحید
چون سر کثیر جمله دیدی
کثرت همه نقش وحدت نگار
شعر درمورد نام وحید
خالی است جهان شکار وحدت
کثرت عدم محال در حال
شعر در مورد اسم وحید
خلوت افروز گوشه وحدت
علم افراز عالم توحید
شعر درباره اسم وحید
رقمی پیش طاق وحدت او
لیس فی الدار غیره دیار
شعر برای اسم وحید
از ساحت دل غبار کثرت رفتن
به زانکه به هرزه در وحدت سفتن
شعر در باره اسم وحید
مدتی هست که ما از خم وحدت مستیم
شیشه کثرت این طایفه را بشکستیم
شعر با اسم وحید
نقد دلی که سکه وحدت نیافته ست
آن قلب را به هیچ ولایت رواج نیست
شعر درمورد اسم وحید
کثرت جنون معاملگیهای وحدت است
یگ دانه کم شو از خود و چندین ثمر برا
شعر با کلمه وحید
وحدت از خودداری ما تهمت آلود دوئیست
عکس در آب است تا استاده بیرون آب
شعر با کلمه ی وحید
ظلمت ما را فروغ نور وحدت جاذبست
سایه آخر میرود از خود بطرف آفتاب
شعری در مورد اسم وحید
(بیدل) اگر هوس ندرد پرده حیا
وحدت سرای معنیت آئینه خانه نیست
شعری درباره اسم وحید
وحدت بهیچ جلوه مقابل نمیشود
بیرنگ شو که آئینه بسیار نازکست
شعری برای اسم وحید
اگر می نیست جمعیت کدام است
کمند وحدت اینجا دور جام است
شعر درباره ی اسم وحید
تا خمش بودیم وحدت گردی از کثرت نداشت
لب کشودن مجمل ما را مفصل ریخته است
شعر در مورد نام وحید
غیر را در عالم وحدت نگاهان بار نیست
کاروان وادی مجنون غبار محمل است
شعر برای نام وحید
جان نیز هست با دگران این گروه را
کز بهر عزم عالم وحدت پریده اند
شعر درباره نام وحید
خسرو، چه گویی از خم ساقی، من کزان
جام از شراب ساقی وحدت کشیده اند
شعر با نام وحید
هر کثرتی که دیده، در سلک خود کشیده
از جملگان بریده، در وحدت ایستاده
شعر درمورد نام وحید
رخ به وحدت نهاده ای، بردار
از میان اختلاف روم و حبش
شعر در مورد اسم وحید
تا خمش بودیم وحدت گردی از کثرت نداشت
لب کشودن مجمل ما را مفصل ریخته است
شعر درباره اسم وحید
جوهر آئینه وحدت برونست از عرض
هر قدر صافی تصور کرده باشی زنگ اوست
شعر برای اسم وحید
دلت مقابل و آنگاه عرض یکتائی
ثبوت وحدت آئینه خانه بوالعجبیست
شعر در باره اسم وحید
صافی وحدت مکدر گشت کثرت جلوه کرد
موج شد تمثال تا آئینه دریا شکست
شعر درمورد اسم وحید
وحدت سرای دل نشود جلوگاه غیر
عکس است تهمتیکه بر آئینه بسته اند
شعر با اسم وحید
پوچ است غیر وحدت نقد حساب کثرت
اعداد چیزی از خود چون رفت یک ندارد
شعر با کلمه وحید
ما و من وحدت نگهان غیرتوئی نیست
این رشته محال است دو سر داشته باشد
شعر با کلمه ی وحید
دوبینیهاست اما در شهود غیر احول را
بخود گر میگشاید چشم از وحدت خبر دارد
شعری در مورد اسم وحید
وحدت آهنگان رفیق کاروان غیرت اند
آنکه با ما میرود با هیچکس همراه نیست
شعری درباره اسم وحید
کثرت نشد محو از ساز وحدت
همچون خیالات از شخص تنها
شعری برای اسم وحید
وحدت نکند تشویش از بیش و کم کثرت
سرچشمه چم نم بازد از خشکی دریاها
شعر درباره ی اسم وحید
غیر وحدت برنتابد همت عرفان ما
دامن خویش است چون صحرا گل دامان ما
شعر در مورد نام وحید
اثرهای کمال وحدت است افسانه کثرت
برای خود خیال شخص تنها گفتگو دارد
شعر برای نام وحید
کوس وحدت میزند دل گر پریشان نیست وهم
شاه اینجا میشود تنها بجمع لشکرش
شعر درباره نام وحید
دلیل وحدت از افسون کثرتی (بیدل)
همینقدر که بجسم آشنا شدی جان باش
شعر با نام وحید
کثرتی بسیار در اثبات وحدت گشت صرف
عالمی را جمع کردم کاینقدر یکتا شدم
شعر درمورد نام وحید
خط پرکار وحدت را سراپائی نمی باشد
بگرد ابتدا و انتهای خویشتن گشتم
شعر در مورد اسم وحید
وحدت آغوش وداع اعتبارات است و بس
فرع تا با اصل جوشد شیشه بر خارا زدیم
شعر درباره اسم وحید
ایخوش آن وحدت کزو نتوان عبارت باختن
میزند کثرت زنامم حوش تا تنها شدم