شعر در مورد روزی حلال
شعر در مورد روزی حلال ,شعر در مورد کسب روزی حلال,شعر درباره روزی حلال,شعری درمورد روزی حلال,شعر در باره ی روزی حلال,شعر زیبا درمورد روزی حلال,اشعار درباره روزی حلال,شعر درباره رزق و روزی حلال,شعر درباره ی روزی حلال,شعر روزی حلال,شعر درباره روزی حلال,شعر در مورد روزی حلال,شعر در مورد کسب روزی حلال,شعر کسب روزی حلال,شعری درمورد روزی حلال
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد روزی حلال برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
یارب حلال خواب خوش، ار چه شبی
ز غم روزی نبود پهلوی ما را ز بستری
خسرو به سایه ای ز درخت تو قانع است
آن دولت از کجا که به دست افتدش بری
شعر در مورد روزی حلال
وانکه او پارسی است روزی دان
سرفرازی و نیک روزی دان
شیر درخواب گنج و مال بود
روزی نیکو و حلال بود
شعر در مورد کسب روزی حلال
چنین که لقمه غم در گلوی من گره است
می حرام بود روزی حلال مرا
چسان به خنده گشایم دهن، که همچون
برق لب شکفته بود مشرق زوال مرا
شعر درباره روزی حلال
بی روزی حلال دعا نیست مستجاب
از لقمه حرام شکم را نگاه دار
آه ستم رسیده محال است رد شود
ای سنگدل عنان ستم را نگاه دار
شعری درمورد روزی حلال
وز خدا می خواست روزی حلال
بی شکار و رنج و کسب و انتقال
پیش ازین گفتیم بعضی حال او
لیک تعویق آمد و شد پنج تو
شعر در باره ی روزی حلال
گفتم ایشان را که روزی حلال
از کجا نوشم که نبود آن وبال
مر مرا سوی کهستان راندند
میوه ها زان بیشه می افشاندند
شعر زیبا درمورد روزی حلال
هم چو آن شخصی که روزی حلال
از خدا می خواست بی کسب و کلال
گاو آوردش سعادت عاقبت
عهد داود لدنی معدلت
اشعار درباره روزی حلال
دیدن روزی ده تو رزق حلال است تو را
گرم به دکان چه روی در پی رزق عددی
نادره طوطی که تویی کان شکر باطن تو
نادره بلبل که تویی گلشنی و لعل خدی
شعر درباره رزق و روزی حلال
گفتم که: بوسه ای دوسه بر من حلال کن
گفتا که: بی بها نتواند شدن حلال
گفتم: ز مویه شد تن مسکین من چو موی
گفتا: ز ناله نیز بخواهی شدن چو نال
شعر درباره ی روزی حلال
کاش من هم
در کوچه و بازار روان بودم
و روزنه نگاهم
مانند همه ، در پی رزق روزانه ام بود
شعر روزی حلال
گر چه سودای محالیست مرا
هوس رزق حلالیست مرا
از تو ای شیخ سوالی دارم
نه سر قال و مقالیست مرا
شعر درباره روزی حلال
می حرام است ولیکن بنگر
بی می از ضعف چه حالیست مرا
گر ننوشم رود از سر هوشم
زحمت و رنج و ملالیست مرا
شعر در مورد روزی حلال
تا خورم عرش برین سیر کنم
چون ملایک پر و بالیست مرا
روم از دست اگر می نخورم
چون خورم فضل و کمالیست مرا
شعر در مورد کسب روزی حلال
می سرایم غزل اندر پی می
ورنه اندیشه ی لالیست مرا
ترک عادت نتوانم که کنم
زندگی ورنه و بالیست مرا
شعر کسب روزی حلال
شرح من آن و سوالم این است
نه سر جنگ و جدالیست مرا:
حال من حالت آن نیست که کرد؟
اکل مردار، سؤالیست مرا
از می است این که صراحت دارم
از وی ار جاه و «جلالی» ست مرا
شعر در مورد روزی حلال
بیشتر بخوانید :